باران، این نوازش لطیف آسمان، با هر قطرهاش نقشی از عشق و حیات را بر پهنهی خاک مینگارد. زمزمههای آرامشبخش آن در سکوت طبیعت، چون لالایی مهربانیست که زمین را میخواباند. همچون عشقی که بیصدا اما عمیق به قلبها نفوذ میکند، هر باران، عطری از طراوت و تازگی با خود به ارمغان میآورد. در لحظهای که باران با لطافت بر برگها میرقصد، نوای دلنشینش به گوش میرسد؛ نوایی که انگار از اعماق آسمانها میآید تا دنیا را به آرامش و صلح دعوت کند. آسمان، چون عاشقی بیتاب، زمین را در آغوش میکشد و با قطرات شفاف و زلالش آن را نوازش میکند. باران، قصهگوی روزگاریست که در آن آسمان و زمین به هم میرسند و هر درد و غم را در دل خود حل میکنند. این معجزهی بیهمتا، جاریترین شعر طبیعت است که هر بارش، فرصتیست برای شکفتن دوباره، برای شروعی پاکتر و زیباتر.